کد مطلب:314962 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:191

شما را به باب الحوائج واگذار می کنم
جناب آقای تراب كربلائی طی نامه ای به دفتر انتشارات مكتب الحسین علیه السلام این چنین نگاشتند:

بنده در سال 1376 برای صله ارحام همراه خانواده به شهر تبریز رفتیم. بعد از دو روز قصد بازگشت به خانه را كرده و بلیطی هم تهیه نمودیم اما متأسفانه، وقتی به ترمینال رسیدیم اتوبوس حركت كرده بود. پیش مسئول لیست مسافرین رفتم و به آنها گفتم كه چرا ماشین زودتر حركت كرده در صورتی كه هنوز وقت تا حركت اتوبوس مانده بود. مسئول لیست با حرف های غیر منطقی جواب من را داد و گفت: ما فقط نصف مبلغ داده شده را به شما مسترد می كنیم، ولی من با حالت ناراحتی به طرف مسئول باجه بلیط فروشی و سرپرست باجه ها رفتم و به آنها گفتم: بنده سر وقت آمده بودم باید كل مبلغ را برگردانید ولی با لجاجت آنها روبه رو شدم. حتی سرپرست آنها هم به نفع آنها رأی داد.

ولی بنده با حالت خیلی مأیوسانه و آشفته به او گفتم: كه شما را به حضرت باب الحوائج واگذار می كنم كه این حرف من تأثیر بسیاری در روحیه آنها گذاشت به طوری كه رنگ بعضی از آنها تغییر كرد و مجلس آنها را به هم ریخت كه من را به شگفت درآورد. و بعد بنده محزونانه و فوری به سمت باجه دیگری برای خرید بلیط رفتم كه چند دقیقه بعد یكی از آنها با حالت دگرگون و سراسیمه به سوی من آمد و كل مبلغ را به من داد و گفت: این پول را بگیر و دیگر مرا به



[ صفحه 527]



حضرت ابوالفضل (علیه السلام) واگذار نكن كه این پول را نمی توان خورد. و بنده این قصه را به جز مرحمت و لطف آقا قمر بنی هاشم (علیه السلام) نمی بینم.